نتایج جستجو برای عبارت :

نسل سوخته

آب حیات است پدر سوختهحب نبات است پدر سوختهوه چه سیه چرده و شیرین لب استچون شکلات است پدر سوختهآب شود گر به دهانش بریتوت هرات است پدر سوختهتا بتوانیش بگیر و بکنوم و صلات است پدر سوختهمی نرسد جز به فرومایگانخمس و زکات است پدر سوختهسخت بود ره به دلش یافتنحصن کلات است پدر سوختهتنگ دهان. موی میان. دل سیاهعین دوات است پدر سوختهاحمد و از مهر چنین منصرفخصم نجات است پدر سوختهبا همه ناراحتی و بد دلیخوش حرکات است پدر سوختهقافیه هرچند غلط میشودباب لواط
ای کز غم تو سپاه جان سوخته شدجان‌ها به لب آمد و جهان سوخته شد منطق ز بیان فتاد و زین مشعل صبحشولای عدد کشان‌کشان سوخته شد خاموش شد آن چراغ افسون و فسادافسانه‌ی این کون و مکان سوخته شد آن شاهد وصل آمد از حجله‌ی نامهر بود و نبود و این و آن سوخته شد ساقی به میان آمد و این چرخ عدمبا آدم و غیر عاشقان سوخته شد مغبون بهاران و صد افسون خزانبا عطر گلاب و گلسِتان سوخته شد گفتند هر آیینه که عصری دگرستهر آیینه اعصار گران سوخته شد حلمی به مقام روح چون
هرگز سعی نکنید با قاشق فلزی غذای سوخته و چسبیده به قابلمه را تمیز کنید؛ چرا که تنها به وسایل خود آسیب می زنید. در سوختگی شدید قابلمه که با شستن سیاهی قابلمه بر طرف نمی شود و همچنان غذای سوخته کف آن چسبیده است
در سوختگی شدید قابلمه که با شستن سیاهی قابلمه بر طرف نمی شود و همچنان غذای سوخته کف آن چسبیده است، برای تمیز کردن قابلمه سوخته مقدار زیادی جوش شیرین روی غذای سوخته ریخته و آب را تا حدی اضافه کنید که جوش شیرین خیس شود. چند ساعت صبر کنید و سپ
آیا دهه شصتی‌ها واقعا نسل سوخته جامعه‌ هستند؟
دهه شصتی‌ها به بچه‌هایی که بین سالهای ۶۰ تا ۶۹ به دنیا آمدن میگن. ولی نکته جالب در مورد دهه شصتی‌ها پسوند نسل سوخته است، که بلافاصله پشت سر کلمه دهه شصتی‌ حاضر میشه. انگار این نام ارث پدری دهه شصتی‌هاست. اما آیا واقعا دهه شصتی‌ها نسل سوخته‌اند؟
ادامه مطلب
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
اگر دنبال یک مقصد متفاوت برای ایرانگردی هستید، شهر سوخته زابل همان جایی است که دنبالش هستید. شهری باستانی با رمز و راز فراوان!
برای دسترسی به شهر سوخته ابتدا باید به زابل سفر کرد. شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در حاشیه‌ی جاده‌ی زابل به زاهدان قرار دارد.
تا کنون کشفیات عجیب فراوانی در شهر سوخته صورت گرفته اما رازهای زیادی هم هنوز سر به مهر مانده اند!
در اینجا؛ یک چشم مصنوعی کشف شده که زمان ساختش به ۴۸۰۰ سال پیش برمیگردد و متعلق به زنی ۲۵ تا ۳۰
#امام_سجاد علیه السلام یک جمله‌ای دارند در دعای #ابوحمزه_ثمالی که می‌فرمایند:وَحُبّی لَکَ شَفیعی اِلَیْکَ...و عشقم به تو واسطه‌ام به پیشگاه توست...حُبّ یعنی آتش!آتشِ دل!حضرت می‌فرمایند:خدایا من سوخته‌ام دیگر! مرا باز در آتش دوزخ خواهی سوزاند؟من سوخته‌ی تو بوده‌ام تا بودمدر آتش دوزخم چه می‌سوزانی؟آیت الله سیدحسن عاملی
آﻗﺎ ﺴ ﻣﺪﻭﻧﻪ ﺣﻢ ﺷﺮﻋ ﺍﻦ ﺑﻮﺳﻬﺎﻣﺠﺎﺯ ﺩﺍﺧﻞ چت ﻪ؟



ﺍﻟ ﺍﻟ ﻧﺮﻢ ﺟﻬﻨﻢ !؟ 
ﻭﺍﻻ...آش نخورده و دهن سوخته☹️
..................................... 
جای اینهمه ماکان بند و هورش بند و  فلان و بیسار بند چهارتا سیل بند درست درمون داشتیم الان واسه مردم مفیدتر بود:))
آیا دهه شصتی‌ها واقعا نسل سوخته جامعه‌ هستند؟
دهه شصتی‌ها به بچه‌هایی که بین سالهای ۶۰ تا ۶۹ به دنیا آمدن میگن. ولی نکته جالب در مورد دهه شصتی‌ها پسوند نسل سوخته است، که بلافاصله پشت سر کلمه دهه شصتی‌ حاضر میشه. انگار این نام ارث پدری دهه شصتی‌هاست. اما آیا واقعا دهه شصتی‌ها نسل سوخته‌اند؟
ادامه مطلب
نسل سوخته ما بودیم که روزی که مدرسه تعطیل می‌شد کله سحر تا دم در مدرسه می‌رفتیم می‌فهمیدیم تعطیله برمی‌گشتیم نه اینا که علاوه بر شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، دوتا مامانبزرگاشونو و خاله و دایی و عمه ها و عموهاشون و حتی خاله مامانشون تک‌تک زنگ می‌زنن مطمئن شن خبر تعطیلیو شنیدیم!
قاصدک سوخته | فرزانه رجبی
نام رمان:#قاصدک_سوخته
نویسنده: فرزانه رجبی
ژانر:عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان قاصدک سوخته:
دانلود رمان قاصدک سوخته؛ داستان در مورد دختری شهرستانی را روایت می کند که به تهران اومده که با کار کردن بتونه خرج خودش را در بیاره که در شرکت خدماتی که مشغول کار شده به مهمانی فرستاده میشه و در اون مهمانی متوجه میشه کسی قصد کشتن یکی از مهمان های که در اون جمع حضور دارند را داره
 
 لینک دانلود رمان قاصک سوخته :
دانلود رمان قاصدک
اگر از قابلمه‌ها به درستی نگهداری کنید، آن‌ها می‌توانند مدت زیادی عمر کنند و برای چند سال مفید باشند. تمیز کردن غذا‌های سوخته از قابلمه یکی از مهمترین موارد نگهداری از وسایل آشپزی است، بنابراین این مهم است که بدانید چگونه و چه مدت آن‌ها را خیس کنید، و با چه روشی سوختگی‌ها را از بین ببرید. در اینجا ۳ روش کاربردی برای تمیز کردن قابلمه سوخته یاد داده شده است.
ادامه مطلب
عادت به فکر کردن را با هر مکافاتی که بود مدت‌هاست از سرم انداخته‌ام...برای همین انقدر فکر کردن و مرور اتفاقات برایم عجیب شده که از پس گذشتن این دو روز، باید مغزم را دربیاورم، فیوزهای سوخته‌اش را عوض کنم بعد...چند روزی به گمانم بیرون باشد بهتر است...تقویم که گذرش به برخی عددها می‌خورد، خیالم آب روغن قاطی می‌کندمیشود همین بلبشو...
قاصدک سوخته | فرزانه رجبی
نام رمان:#قاصدک_سوخته
نویسنده: فرزانه رجبی
ژانر:عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان قاصدک سوخته:
دانلود رمان قاصدک سوخته؛ داستان در مورد دختری شهرستانی را روایت می کند که به تهران اومده که با کار کردن بتونه خرج خودش را در بیاره که در شرکت خدماتی که مشغول کار شده به مهمانی فرستاده میشه و در اون مهمانی متوجه میشه کسی قصد کشتن یکی از مهمان های که در اون جمع حضور دارند را داره
 
 لینک دانلود رمان قاصک سوخته :
دانلود رمان قاصدک
 «باریستای فلان کافه قهوه رو میسوزونه !»این جمله هنوز هم تو روزمره ی کافه رو‌ها شنیده میشه . می خواهیم بررسی کنیم ببینیم  «قهوه تو چه حالتی می‌سوزه ! »اول در‌مقدمه بگم که سه حالت کلی در عصاره گیری قهوه داریم :کم عصاره گیری شده (underextration)عصاره گیری متعادل ( Balance)بیش عصاره گیری شده (overextraxion)اینو بگم که قهوه ممکنه طعم سوختگی  بده و‌دلایلی‌ شامل «بیش عصاره گیری»بودن داشته باشه یا توی فرآیند رُست اشتباهی رخ داده باشه و یا دلایل مختلف ، ولی به اون
 «باریستای فلان کافه قهوه رو میسوزونه !»این جمله هنوز هم تو روزمره ی کافه رو‌ها شنیده میشه . می خواهیم بررسی کنیم ببینیم  «قهوه تو چه حالتی می‌سوزه ! »اول در‌مقدمه بگم که سه حالت کلی در عصاره گیری قهوه داریم :کم عصاره گیری شده (underextration)عصاره گیری متعادل ( Balance)بیش عصاره گیری شده (overextraxion)اینو بگم که قهوه ممکنه طعم سوختگی  بده و‌دلایلی‌ شامل «بیش عصاره گیری»بودن داشته باشه یا توی فرآیند رُست اشتباهی رخ داده باشه و یا دلایل مختلف ، ولی به اون
آموزش استخراج طلا از بورد های الکترونیکی مثل cpu های سوخته تراشه های سوخته بورد های سوخته مادر بورد های سوخته 100 درصد پر درامد و تضمینی
 
لینک : 
  
آموزش استخراج طلا از بورد های الکترونیکی
این فایل آموزشی شامل کلیه لوازم لازم جهت استخراج طلا به همراه توضیح کامل مراحل استخراج می باشد .                                                                                                                                                                                                
- روغن های پایه تصفیه:روغنهای پایه ای هستند که از تصفیه روغنهای کارکرده (سوخته ) موتور بدست می آیند و به دلیل پایین بودن تکنولوژی تصفیه دارای کیفیت پایینی می باشند. علاوه بر دستگاههای آزمایشگاهی ، حس بینایی و بویایی می تواند در شناختن این نوع روغنها کمک کنند.
روغنهای پایه تصفیه ، دارای بوی تند اسید و یا بوی سوختگی هستند و معمولا رنگ این روغنها "آلبالویی" می باشد.
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا
متن حکایت :
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم ؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی
باز نویسی حکایت : روزی، فردی به دیدن پزشک می­رود و به او می­گوید:شکم من بسیار درد می­کند آن را درمان کن که بسیار من را اذیت می­کند. پزشک گفت: امروز چه
سوختگی فرش به خصوص برای فرش های دستباف خیلی میتواند خطرناک باشد ، به این صورت که اصلا قابل جبران نیست.
در کارخانه های قالیشویی فرش های سوخته شده را آن قسمت سوخته شده را میبرند و بعد آن قسمت را رفو میکنند. اما این روش باز هم برای هر نوع سوختگی قابل اجرا نیست.
 
روش های ترمیم سوختگی فرش به نوع سوختگی بستگی دارد.
انواع سوختگی به صورت معمول به روش های زیر میباشد:
 
سوختگی با قابلمه داغ
 سوختگی با سیگار 
 سوختگی با زغال قلیان
 سوختگی با اتو
در لحظه ا
رمان قلب سوخته
دانلود رمان قلب سوخته اثر س.شب با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان رمان درباره دختری به اسم سپیده است که یک زندگی عادی دارد ولی در یک شب بارانی سانحه ای برایش پیش می آید که سرنوشتش تغییر میدهد ، عشق ممنوعی را تجربه میکند که راه فراری از آن ندارد …
خلاصه رمان قلب سوخته
ماجرا از اینجا شروع شد که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم ... پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس
مرد فقیری بود
دست و بالش تنگ بود
دارو ندارش یه قالیچه بود که اونم یه گوشه اش سوخته بود...
این قالیچه رو گذاشت رو شونه اش و راهی بازار شد که بفروشه و بزنه به زخم زندگیش!
ولی هرجا میرفت بهش میگفتن این قالیچه اگه سالم بود ازت ۵۰۰میخریدیم...!
ولی حالا که یطرفش سوخته اس ۱۰۰تومن!
ادامه مطلب
رمان قلب سوخته
دانلود رمان قلب سوخته اثر س.شب با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان رمان درباره دختری به اسم سپیده است که یک زندگی عادی دارد ولی در یک شب بارانی سانحه ای برایش پیش می آید که سرنوشتش تغییر میدهد ، عشق ممنوعی را تجربه میکند که راه فراری از آن ندارد …
خلاصه رمان قلب سوخته
ماجرا از اینجا شروع شد که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم ... پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی های این دخدر تا کی باید سیاهی های این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال های ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهل‌چی بختِ برگشته‌ی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
به کبریت های نیم سوخته ی خیس قسم بخورم یا به تکه سوسیسِ چسبیده به کف ماهیتابه؟ به کندن پوستِ لبم، یا پوست های قهوه ای دلمه بسته روی زخم های حاصل از کفش های پاشنه بلند دو هفته ی پیش؟ به پخش شدنِ عطرهای ارزان قیمتِ مردانه وسط بوی سوخته ی پلو یا به بوی جوهر نمک اولِ صبح وسط بوی کثافتِ دستشوئی ها؟ به صدای زمخت یاالله گفتنِ تعمیرکار ساعتِ هفت صبح یا به صدای ریز و ملوس گربه های تازه پا گرفته یک ساعت پس از نیمه شب؟ به چه چیز اینجا قسم بخورم که بفهمی من
قربانی بر ایوان می خواند : روزگار غریبی ست نازنین
از زبان شاملو می گفت..
" دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ... "
هق هق گریه سر دادم در کنار پدرم.نگاه عجیبش قابل لمس بود.
خواند: دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد
 من حس آوار را بار ها لمس کرده ام. نمی دانم آن هایی که در پلاسکو سوختند و به لقای عاشق حقیقی رسیدند، چه حسی داشتند، اما در سوختن من همیشه سکونی مثل شمع بوده، همچو شمع سوخته ام و شاید فقط سوختنم جایی را روشن کرده باشد، همچو شمع!!!
ن
کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریمالقصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده،
امروز یه جمجمه و چند تا تیکه استخون از تخت جمشید فرستاده بودن واسه استادم که سن و جنسش رو تشخیص بده.کار استاد من این نیست و اصولا یه آنتروپولوژیست باید نظر میداد اما خب از دیدگاه آناتومی هم میشد به نتیجه رسید.
من قبلش دو تا مقاله خونده بودم و تا جمجمه رو دیدم تشخیص دادم که مربوط به یه خانم هست. اما تشخیص سنش از عهده ی من خارج بود. دیگه استاد دونه به دونه نشانه ها رو بررسی کرد و در نهایت فهمیدیم  یه زن بیست و چند ساله بوده.
تو قسمت پشتی سرش جای دو ت
معمولاً یک هارد بعد از خرابی و سوخته شدن قابل شناسایی نیست. سوختن هارد عموما  به مرور زمان رخ می دهد البته در بعضی مواقع شاید اصلا متوجه مشکل هارد نشوید و یکباره بفهمید هارد شما سوخته است. هارد ها عموما فعالیت تقریبا بی صدایی دارند اما اگر از هارد شما در زمان انجام عملیات صدای خاصی بر آمد که نامتعارف بود بدانید که هارد در حال احتزار است و نزدیکی نابودی است پس باید فکری به حال آن کنید. به هر حالهارد نیز مانند قطعات دیگر الکترونیکی به خودی خود
خرس خیاط ولو شده‌بود روی حصیرش و کتاب «چطور دوخته‌هایمان را زیبا، دوز کنیم» می‌خواند. کتاب به نکاتی اشاره کرده بود که هیچ وقت به مغز خرس خیاط خطور نکرده‌بود و حتی از کنار کله‌اش هم اتفاقی عبور نکرده‌بود. حیرت زده از روش‌های بریدن و دوختن، می‌خواند و حواسش به خوراک روی اجاق نبود. 
نزدیکی‌های ظهر بود و خوراک که آشِ عسل بود، قل‌قل‌کنان با محتویاتش می‌جوشید و در قابلمه بالا و پایین پران، سرِ خوراک داد می‌زد: یواش‌تر! از کت و کول افتادم.
خ
سیاه شدن صفحه گوشی Samsung galaxy A5 2017 جزو آن دسته از مشکلاتی است
که باعث نگرانی کاربران می شود زیرا این احتمال وجود دارد که ال سی دی گوشی
شما سوخته باشد.
اما باید به این نکته توجه داشته باشید که سیاه
شدن یا خاموش شدن صفحه گوشی A5 ممکن است در اثر اختلالات نرم افزاری یا
مشکلات سخت افزاری باشد که اگر صفحه نمایش گوشی شما در اثر ضربه ، فشار ،
نفوذ مایعات و ... سوخته باشد، ال سی دی قابل تعمیر نیست و باید تعویض
گردد.
شما می توانید جهت استعلام هزینه تعویض ال
  این چه بهاری ست ؟ ز پاییز هم افسرده ترم ...
آه که از باغ گلی سوخته پژمرده ترم
 
جور و جفا از تو کشیدیم و نگفتیم چرا ...
از تن فرشی که رفو نخورده پا خورده ترم
 
حال اگر آتش بشوی هم نشود دور شوم
شعله شدی پیش تو از دیگ سیه چرده ترم 
 
از بر من می گذری حسرتم افزوده کنی
از دل مادری به نامادری آزرده ترم ... 
 
#الهام_ملک_محمدی #غزل #غزل_معاصر
 
 
دانلود فیلم کبریت سوخته با حجم کم و کیفیت عالی
فیلم سینمایی کبریت سوخته شاهرخ استخری را از رسانه عسل دانلود با بهترین کیفیت دانلود کنید.
Exclusive Movie: Film “Matches burnt” by Director Kazem Masoumi With Teaser And Review In AsalDl
خلاصه داستان : داستان مردی به اسم کاوه با عابر پیاده ای تصادف میکند و به همین دلیل به زندان میرود.او به طور غیرمنتظره ای توسط پدر همسرش حاجی توسلی با قید ضمانت آزاد میشود.کاوه بعد از آزادی متوجه میشود برادرش کشته شده…
 
بازیگران فیلم کبریت سوخته :
▶ شا
 دوست های خوبمون رو نگه داریم❤ همون هایی که میان از پشت سر میدون سمتت . دست میذارن رو چشم هات. میگن من کی ام. همون عینکی های مو فرفری جذابی که بوی قهوه ی سوخته میدن .
حتی غم پشت خنده هات رو هم میفهمن
..دنیا خیلی از این آدم ها می خواد تا جنگ ها تموم بشه .
تا توی پاییز صدای خش خش برگ بشه پناهگاه ..
 
 
امروز یه جمجمه و چند تا تیکه استخون از تخت جمشید فرستاده بودن واسه استادم که سن و جنسش رو تشخیص بده.کار استاد من این نیست و اصولا یه آنتروپولوژیست باید نظر میداد اما خب از دیدگاه آناتومی هم میشد به نتیجه رسید.
من قبلش دو تا مقاله خونده بودم و تا جمجمه رو دیدم تشخیص دادم که مربوط به یه خانم هست. اما تشخیص سنش از عهده ی من خارج بود. دیگه استاد دونه به دونه نشانه ها رو بررسی کرد و در نهایت فهمیدیم  یه زن بیست و چند ساله بوده.
تو قسمت پشتی سرش جای دو ت
روزی که تورا ترک کنم ، دیگر چیزی برای از دست دادن نخواهم داشت .
اما تو ، کسی را از دست میدهی ، که دوماه ، فکرش را جایی در غرب ، پادگانی در کرمانشاه گذاشته بود و جسمش ، زانوهایش را در شهری کوچک زیر آفتاب سوزان جنوب ،بغل گرفته بود تا برگردی ...
تو مرا از دست خواهی داد بی وفایم .‌‌..
بسم رب المهدی
 پروانه های سوخته / ۴
حسین جان! برایت لشکر آورده ام...
خودت می دانی که تو تمااااااام عمر و زندگی زینبی؛ پس چه باک از اینکه طفلانم را پیشکش به آستانت کنم؟طفلانم، نذر چشمانت...طفلانم، نذر بودنت...طفلانم، نذر ماندنت...
سرت سلامت برادر...سرت...سرت... 
 
چهارم_محرم_۱۴۴۱
بسم رب المهدی
 پروانه های سوخته / ۴
حسین جان! برایت لشکر آورده ام...
خودت می دانی که تو تمااااااام عمر و زندگی زینبی؛ پس چه باک از اینکه طفلانم را پیشکش به آستانت کنم؟طفلانم، نذر چشمانت...طفلانم، نذر بودنت...طفلانم، نذر ماندنت...
سرت سلامت برادر...سرت...سرت... 
 
چهارم_محرم_۱۴۴۱
 
 
بر اساس این گزارش در محل دپوی واگن قطارها در کناررودخانه شور صدها واگن خارج از رده برای تعمیرنگهداری می شد و حدود ۱۰۰ واگن به طورکامل در آتش سوخته است
، پیش از ظهر شنبه قطار باری پرند دچار آتش سوزی شد و دود بسیار غلیظ و گسترده ای آسمان پرند را در بر گرفت.
یکی از کارکنان شرکت عمران پرند که در محل حادثه حضورداشت در این خصوص در جمع خبرنگاران گفت: این آتش سوزی از ساعت ۷ بامداد امروز آغاز و با سرایت آتش از واگن ها به یکدیگر تعداد زیادی واگن دچار ح
در حالی که زیر نور غروب، قهوه‌ سوخته‌ی بعدازظهر را به هم می‌زد به آینده فکر کرد، و به آینده‌ای که در پی گذشته آمده بود. او نمی‌دانست که مقدر شده است معمار سلول زندان خودش باشد، نمی‌دانست که اسب تک شاخ رویاهاش در پشت نقاب تصویری به جز یک کرگدن خسته ندارد.
گریان تو هر ذره دنیاست ، حسین(ع)عالم به تمنای تو مولاست ، حسین(ع)
بی عشق تو عشقی نشود با معنادلداری تو مرهم دلهاست ، حسین(ع)
پروانگی ام را تو ببین ، سوخته امای شمع که در واقعه تنهاست ، حسین(ع)
آن ساغر وحدت که توباشی ساقییک جرعه مرا اوج تعالی ست ، حسین(ع)
بسم رب المهدی...
 
 پروانه های سوخته / ۳
رقیه جان! وقتی روضه ات را مرور میکنم، یک سوال با یک دنیا اندوه تمااااام زوایای ذهنم را پر میکند...خودت بگو:  آیا تو هوای دیدن بابا را کرده بودی، یا بابا هوای دستان کوچک تو را؟
 
سوم_محرم_۱۴۴۱
 
باز هم خوانده به خود دلبرجانانه مرا
برده است نیمه شعبان در میخانه مرا
آن جفا کار فسون با لبک نسترنش
داده است جرعه شراب ازمی وپیمانه مرا
با خط دور لبش با صنم جان و تنش
داده است مستی جان از تب جانانه مرا
کرده است زلف رها بر سر و بر شانه خود
می کند مست و خمار دلبر افسانه مرا
سیدم گشته به دنبال دل سوخته اش
که لب چون شکرش کرده چو دیوانه مرا
من نمی‌دانم هیچ
که اگر جاده های کلمات 
در پس قافیه ها 
ره به پایان ببرند 
از من سوخته مغز 
چه بماند بر جای
 
 و امروز
در دل دخترک امیدوار
امیدی است به فردای سپید
 
در دل شعر سپیدم
دل بی سروپا 
باز چرا میگیرد 
و چرا میگرید
 
اما 
من می‌دانم
که این شعر سپید
در دل روز سیه را 
روزی
لابه‌لای شوق شب های سپید 
میخوانم و میخندم 
به عمری که گذشت
 
:)
. .:
نسل سوخته !!!کماکان درحال سوختن...
اینک که  به لطف خداوند یکتا سی و پنج سال از تیک تیک ثانیه های عمرمان را به گورستان گذر زمان تقدیم کرده ایم .
لباسی از خاطرات تلخ و شیرین تن رنجورمان را آذین کرده است...
قیل و قال کودکی،بازی در پس کوچه های محل ،آرزوهای بزرگ و کوچک...
همه یا میخواستیم خلبان بشیم یا معلم!
اولین روز تولدمان را باصدای ترکیدن موشک و روشن شدن شعله انفجار جشن گرفته اند((خاطرات مادرانه))
سالهای کودکی یا در کوه پایه ها و پناهگاهها  به سر م
اشعار حسین دهلوی
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا حسین دهلوی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد حسین دهلوی
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد
دیدمت خوب ، دلم حس پریدن دارد
حرف ها می زند از دور نگاهت با من
برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد !
قاف امیدی و پاهای من دیوانه
در رسیدن به شما عزم دویدن دارد
گریه کم می کنم اما چشم هایم پی تو
مثل هر ابر دگر عشق چکید
تو چند ساله گذشته اولین سالیه که آرزوی تولدم مرگ نیست! نه اینکه نگاهم عوض شده باشه و امید زندگی باشه نه، فقط دلم به حال پدر و مادرم سوخته خیلی سختی کشیدن دلشون یکم آرامش می خواد......
تولدم مبارک پدر و مادرم که با همه بدیام براشون عزیزم....
بابا به شدت مخالف موسیقی بود و تا صدای آن را از اتاق مان می شنید کمربند به دست ظاهر می شد. ما هم همیشه از نبودش استفاده می کردیم و به موسیقی های مورد علاقه مان گوش می کردیم. آن روز هم که بابا نبود، کاست جان عشاق را در دستگاه گذاشته بودم که شجریان می خواند:
« دوش می آمد و رخسار برافرخته بود، تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود»
تا به خود آمدم دیدم بابا کمربندش را مثل گرز رستم تو هوا می چرخاند و به سمت من می آید. معلوم نبود بابا از کجا سر رسیده بود و از آ
بابا به شدت مخالف موسیقی بود و تا صدای آن را از اتاق مان می شنید کمربند به دست ظاهر می شد. ما هم همیشه از نبودش استفاده می کردیم و به موسیقی های مورد علاقه مان گوش می کردیم. آن روز هم که بابا نبود، کاست جان عشاق را در دستگاه گذاشته بودم که شجریان می خواند:
« دوش می آمد و رخسار برافرخته بود، تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود»
تا به خود آمدم دیدم بابا کمربندش را مثل گرز رستم تو هوا می چرخاند و به سمت من می آید. معلوم نبود بابا از کجا سر رسیده بود و از آ
وقتی دستم می سوخت یا بلایی سرم می اومد منم مثل بقیه یه مامان داشتم که براش ناز کنم و اونم با جون دل خریدارش باشه 
ولی امروز هم دستم سوخته و هم دلم ولی مادر نیست 
روز مادراتون مبارک میشه هرکسی این نوشته رو خوند از طرف من هم بره پیش مامانش و محکم بغلش کنه و بوسش کنه ؟
شاید دلتنگی من رفع بشه
مناجات شعبانیه
مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ائمه است؛ این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست؛ معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدای تبارک وتعالی مناجات کند. ما غافلیم از این معانی که وضع چی است. مسئله این است که در مقابل خدا ایستادند آنها. آنها می دانند که در مقابل چه عظمتی ایستادند. آنها معرفت دارند به خدای تبارک و تعالی و
بهترین بابای دنیا#پدر
یکی بود یکی نبود، یه موش کوچولو به اسم موش قزی با پدرش زندگی می کرد. بابا موشه از صبح تا شب کار میکرد و شب که به خونه می رسید خسته بود و می خواست استراحت کنه. اما موش قزی شروع می کرد به سر و صدا و بالا و پائین پریدن، تا اینکه بابا موشی سرش درد می گرفت و داد می زد: موش قزی چقد سر و صدا میکنی؟
موش قزی هم گوشه ای کز میکرد و با بابا موشی قهر می کرد.
یکبار پیش خودش گفت: فردا از اینجا می رم تا یه بابای خوب برای خودم پیدا کنم.
فردای آن رو
دیدید چی شد؟
آبشش اسب سفیدم سوخت!
به همین سادگی...
چند روزه از زیر اسب سفیدم آب جاری میشه!!
گمونم کلیه هاش چاییده:))
یکی می گفت واترپمپ(آبشش) اسبت سوخته
امروز ببرم مکانیکی ببینم مکانیکم چی میگه؟
نذر کردم اگر آبششش سالم باشه ببرمش کارواش!!(بعد دوماه البته!)؟ نظر مثبتتون چیه؟:))
راست می‌گویند راننده‌ی اتوبوس سکته کرده است، اما راننده‌ی آن اتوبوس نه، راننده‌ی این اتوبوس. این کشور پر است از رانندگانی که سکته‌ی مغزی کرده‌اند. آن دائم الخمرهایی که مست قدرت می‌رانند و دوربین‌ها را از کار می‌اندازند. مسافر، دانش‌آموز زاهدانی‌ باشد یا دانشجوی تهرانی، کشاورز اصفهانی باشد یا کارگر اهوازی، اتوبوس راهیان نور و پر سر و صدا باشد یا هواپیمای عاشق کوه و یاسوج و دنا ، قطار سوخته‌ی تبریز باشد یا کشتی سوخته‌ی سانچی، کهریز
من همانم که پنهان ساختمنقشِ سیاهِ زلفِ پریشانِ تو رامن همانم که شدم شعله ی شمعکه تو کردی پرواز در سوزمبال و پر سوخته و جان به فدابنهادی در برم آغوشتکلیشه نمیبافم... نفس هایت در هوایم نباشد نفسی برایم باقی نخواهد ماندروزت مبارک ای تمام من ❤مادر❤#آنی#دلساخته_های_آنی
صاحب باشگاهی که میرم یه خانم میانسال مثلا حدود 45، 50 ساله ولی بهش میاد بین 30 تا 40 سالش باشه. موهای سفید و مشکی که به خاطر گذر عمره اما مثل مش قشنگه و هیکل کاملا ورزشکاری. یه جذبه ی خیلی خاصی هم داره. همه ی رشته ها رو هم کار میکنه، یعنی جوری که اگه یکی از مربی ها نیاد خودش جایگزین میشه. بعضی از رشته ها هم کلا دست خودشن. 
پارسال من حدود 6 ماه نتونستم برم بعدش که رفتم دیدم سوخته! صورتش، دست هاش، گردنش... همه سوخته بودن، توی خود باشگاه هم این اتفاق افتاد.
❆ #آفتاب:
 
سیلی سر خ آفتاب آبروداری  میکندصورت آفتاب سوخته ی کهدستفروش عمر سیاهش است
 
 #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم
سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم
گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد
از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم
هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش
یک دل سوخته و اشک روان می گیرم
مستحقِ غضب و آتش قهرم اما
باز از مرحمتت برگ امان می گیرم
برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم
ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم
حال که آب گذشت از سر من، با حاجت...
روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم
با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا
دست را بر کمرم گریه کنان می گیر
کاش قسمت بشود لطف الهی گاهی
به گدایان برسد طُرفه نگاهی گاهی
می شود بنده ی درمانده و آواره شده
سخت محتاج به آغوشِ پناهی گاهی
هرچه کردم بشوم زائر میخانه نشد
نیست جز گریه سوی میکده راهی گاهی
گاه با یک حسنه پاک شود کوهِ گناه
کوهِ خیرات بسوزد به گناهی گاهی
به خودم گفته ام اصلا شده چون حجتِ حق
از غم و غصه ی یک شیعه بکاهی گاهی؟!
ناله زن نامِ علی را که رجب نزدیک است
دم بزن از بشرِ نامتناهی گاهی
از دلِ سوخته و دوریِ ایوان نجف
می دهد چشم پُر از اشک گواهی گ
خوبه آدما گاهی ضعیف باشن ...
مدام که ادای قوی هارو درمیاری توقع اطرافیان ازت بیشتر میشه.
تایکم توخودت میری و سکوت میکنی میگن چته باز؟؟ لوس نکن خودتو بهت نمیاد!!
آره، بهت نمیاد!
کی دیده زمستون بمونه؟؟
صبح متوجه جوونه های ریز رو درخت های کوچمون شدم. 

ادامه مطلب
چند روز پیش ماجرای را شنیدم که ذهنم را به چالش کشید و باعث شد ساعت ها در فکر فرو روم و بیاندیشم که ادمها به کجا می روند و چرا بعضی ها بویی از انسانیت نبرده اند ...
ماجرا از این قرار بود ...
که خانم همسایه مان برای بردن اشغال ها به کوچه می رود تا پلاستیک اشغال را در کانکس شهرداری بیاندازد . صدایی ضعیفی از ناله موجودی کوچک به گوش می رسید با این خیال که بچه گربه ای , داخل اشغال ها گیر کرده باشد با دقت بیشتری داخل کانکس را نگاه می کند و با کمال تعجب و نابا
برای من از داشته هایت نگو،
و از نداشته هایت!
 
از خنده هایی که زیر هزار متر خاکِ تحمیلی
دچار شلیک گلوله های فرهنگ شده اند،
با من، از قهقه هایت بگو!
از صمیمیتت با دستفروش ها،
با ملوان های سیاه سوخته ی بندر،
با سگ های بی پناه خیابان های اهواز بگو.
 
با من از فکرهایی بگو
که زندانیِ سیاه چاله های صد قرنِ پیش اند و
اما هنوز زنده اند.
 
با من دیوانه ی بی زنجیر،
شبیه حس و حال این روزها،
شاعرانه تر، آرام تر، دو نفره تر باش...
 
/.///-/
ترافیک اول جاده چالوس؛ صبحانه نخورده و ضعف زده و خواب آلود سر ظهر در حالی که رله های فیوز سوخته بود و کولر هم کار نمیکرد؛ گفت اصلا قابل بخشش نیست 
گفتم اتفاقا یکبار نبخش. اصلا اونی که گفته " لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست " لذت انتقام رو تجربه نکرده بوده. 
بد بودن گاهی چقدر خوبه. اگر فقط در حد روایت و حرف باشه، نه بیشتر.
بی تو باحال پریشان و خرابم چه کنم
با دل سوخته و چشم پر ابم چه کنم
 
کعبه را دور ضریحت به طواف اوردی
من که دور از حرمت در تب و تابم چه کنم
 
هر چه خواندیم به جز عشق تو بی حاصل بود
نشود نام تو سر لوح کتابم چه کنم
 
روز محشر که عمل ها همه سنجیده شود
تو به دادم نرسی وقت حسابم چه کنم
 
گر چه از دور به چشم همه چون دریایم
بی تو و اشک غمت مثل سرابم چه کنم
 
بعد یک عمر که زیر علمت سینه زدم
چشم های تو اگر کرد جوابم چه کنم
 
به همه گفته ام ارباب مرا می خواهد
پیش مرد
​​​​​ف-ح ام گم شده، کنار دریا با سیگاری نیمه سوخته و یک گیلاس شراب منتظرم که بیاید و دست در پشتم بگذارد و با آهی بنشیند و بگوید سلام، بلاخره اومدم و لبخند بزند. منم نگاهش بکنم و با یه لبخند بگم سلام و به نوشیدن ادامه بدهم و این لحظات در این نقطه تا هزاران سال متوقف شود. 
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می‌کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه.....
ادامه مطلب
نوشت : ما نسل سوخته بودیم، ما هیچ از زندگی نفهمیدیم، حالا اگر به گوشه ی دیگری از این دنیا هم پرت شویم، بوی گوشت سوخته ما گند می زند به همه چیز. همه زود می فهمند که ما زشتیم، پلشتیم، هنوز کال بودیم که پوسیدیم و لهیدیم.
نوشتم : تند نرو! از هر که بپرسی خودش را تباه می داند. انگار کوره ی آدم سوزی، راه ادامه ی زندگی هر آدمی ، از پس زایش اوست. همه از دم نیستیم انگار. خیال نکن تنهایی در این تن بی تقصیر. هزاران قطره چون تو تا به خود بیایند و لذت همنشینی برگ ه
برای انفجار بمب باید چه کار کرد؟ الف – قطعات فرو بحرانی ماده هسته ای باید به هم متصل شوند تا یک جرم فرا بحرانی را تشکیل دهند. این جرم فرا بحرانی به هنگام آغاز واکنش، بیشتر از حد نیاز نوترون تولید می کند و ادامه یک واکنش زنجیره ای را تضمین می کند. ب – تا آنجا که ممکن است، ماده بیشتری قبل از انفجار بمب شکافته شود تا از سوخته شدن بمب جلوگیری شود. سوخته شدن، زمانی است که بمب خوب عمل نکند و مواد قابل شکافت اندکی دچار شکافت هسته ای شوند. برای تبدیل س
چرم طبیعی انعطاف پذیری بالای دار 
بسیار نرم است
داراری شناسنامه می باشد
طرح های غیر تکراری دارد
با بوکردن آن میتوانید متوجه شوید
پشت چرم طبیعی را نگاه کنید متوجه طبیعی بودن آن می شوید پشت چرم طبیعی پرزی است
در برابر حرارت نمی سوزد و در برابر حرارت بوی موی سوخته می دهد
کمی آب روی آن بریزید متوجه میشوید که در چند ثانیه آب را جذب می کند
 
 
نوشته به روی نگینم حسین
شد از کودکی کل دینم حسین
نمازم حسن شد، یقینم حسین
تجلیِ خُلد برینم حسین
 
از آن کودکی عبد این درگهم
من عبدالحسینم که عبداللهم
 
حسین است رازِ سرآغاز ما
جز او نیست در دیده ی باز ما
جنون، وقتِ رزم است اعجاز ما
به سن نیست معیارِ پرواز ما
 
مگر یادتان رفته بابای من؟!
بیایید سویم، أنا بنُ الحسن
 
بمانم چرا؟! عمه مانع نشو
عمو شد فدا، عمه مانع نشو
نکن پا به پا، عمه مانع نشو
مرا کن رها، عمه مانع نشو
 
نمردم که رفته تنش زیر پا
عموی
زیباترین قسمت بازی دیروز وریر و تورنتو (بسکتبال) این بود که کون Drake سوخت!
مرتیکه دیوس وایت. 
تو خودت با نشنالیتی امریکایی شناخته میشی
توی کانادا به دنیا اومد و بزرگ شد و هویجم براش رنده نمیکردن. فقط توی گروپ سکسا میبستنش و ترتیبش رو میدادن حالا جلوی میلواکی هفته گذشته داشت گه میخورد. که وای آی عم عه تورنتو آی عم عه تورنتو.
کونش سوخت.
با کون سوخته رفت که بده.
دیوس.
دوشنبه 25 آذر
امروز اتاق عمل پوست رفتم یه خانومی کل گوشت رون سمت راستشو از دست داده بود وضع عجیبی بود عمل دو ساعته گرافت پوستی براش انجام دادن بعدش یه معتاد آوردن که جفت پاهاش از جلو سوخته بود بوی به شدت بدی میداد حالم بد شد بردن منو آشپزخونه و کمی چایی قند بهم دادن تا خوب شدم و پیش یکی از معروف ترین جراحان ایران صبحونه خوردم. فردا باید پنج نفری کنفرانس سوختگی بین الملی بریم و کلی حوصلمون سر بره. نهار کوکو سبزی، شام هم عدسی.
صحبت های جانسوز مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی بر بالای پیکر فرزندش:
"استخوان های مجید من سوخته ، اینقدر نگید اینها برای پول میرن..."



به گزارش وب ملازمان حرم313، شهید مجید قربانخانی بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۹۴ هجری خورشیدی به‌همراه هم‌رزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و پیکر پاک این شهید والامقام مفقودالاثر شد.
پیکر این شهید والامقام در آخرین تفحص صورت گرفته در منطقه خان ط
به قول مرحوم گلسرخی گیلانی (همیشه یک نفر باید بپا خیزد)زمستان نزدیک است اما حالمان همچنان خوب نیست!
فکر و خیال های یک زندگی آرامی در ذهنم،وجودم مثل یک زنبور به دور لانه خود برای جمع آوری شهد برای آینده اش همچنان میچرخد.
شاید راست گفتند آخرین نسل سوخته دهه شصت ماییم.
قربانی بر ایوان می خواند : روزگار غریبی ست نازنین
از زبان شاملوی جان می گفت و گویا نار الله الموقده در قلبم شعله می کشید و تمام تن و جانم را می سوخت...
" دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ... "
هق هق گریه سر دادم در کنار پدرم.نگاه عجیبش قابل لمس بود.نمی تواند هضم کند من را... ولی من او را می فهمم.می دانم چرا گریه می کرد: از غصه ی دخترک غمین و شاید فسرده اش که همچو کبوتری زخمی در آغوشش هق هق دوری و هجران سر داده بود. گریه می کرد چون دلش می سوخت ب
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور
نوشته به روی نگینم حسین
شد از کودکی کل دینم حسین
نمازم حسن شد، یقینم حسین
تجلیِ خُلد برینم حسین
 
از آن کودکی عبد این درگهم
من عبدالحسینم که عبداللهم
 
حسین است رازِ سرآغاز ما
جز او نیست در دیده ی باز ما
جنون، وقتِ رزم است اعجاز ما
به سن نیست معیارِ پرواز ما
 
مگر یادتان رفته بابای من؟!
بیایید سویم، أنا بنُ الحسن
 
بمانم چرا؟! عمه مانع نشو
عمو شد فدا، عمه مانع نشو
نکن پا به پا، عمه مانع نشو
مرا کن رها، عمه ما
نماهنگ دیجیتال با تنظیم و میکس و مسترینگ « چند وقتیست » با صدای حاج محمد کریمی مضت فتره
حاج محمود کریمی در اللیالی الفاطمیة 1440 هـ تم التسجیل فی استیدیو عبرات مونتاج : مهدی سعد مزرعة
چند وقتیست سرم روی تنم می افتد
دست من نیست که گاهی بدنم می افتد
نقش لاله به روی پیرهنم می افتد
دست من کار کند مطمئنم می افتد
من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است
به خدا بیش تر ازتو جگرم سوخته است
من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم
بر سر خادمه سربار شدم خسته شدم
با تن سوخت
هر کسی در عمیق‌ترین جای ذهنش پستویی دارد که در مواقع بحرانی به آن‌جا پناه می‌برد. آن‌جا می‌تواند بدترین احوال و سهمگین‌ترین و کمرشکن‌ترین حوادث را پشت سر بگذارد. مثل پناهگاه‌های دوران جنگ. بعد از بمباران بیرون می‌آیی. شهر سوخته، خانه‌ات خراب شده، امّا خودت زنده‌ای. دود از زنده و مُرده‌ی شهر برمی‌خیزد امّا تو فرصت داری دوباره بسازی‌اش. چرا بعضی‌ها وقتِ بمباران یادشان می‌رود بروند پناهگاه ؟!!!!!
دستم خورد به اتو. بوی پلاستیک سوخته بلند شد. 
گفتم: من دارم آب می‌شم.
کسی چیزی نگفت. 
گفتم: دستم... دستم رفت، ریخت رو زمین.
کسی چیزی نگفت.
بقیه دستم رو فرو بردم تو آب سرد. بخار بلند شد. بقیه‌ش دیگه آب نشد. 
نشستم بالا سر دست آب‌شده‌م. بوی نمک می‌داد. با کاردک جمعش کردم و ریختمش تو استوانه شیشه‌ای. نخای کلاس شمع‌سازی رو پیدا کردم.
دستم شمع شد. 
دستم گریه کرد. 
روزی روزگاری، بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟و یا اشک ریخت؟نه...او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته
 
 
جانم برایتان بگوید که کوه سنگینی را جا به جا کردم و جانِ نکندنی ام را در چند عرصه ی مختلف کندم و دلاشوبه ی درس و مشق بیات شده نیز تمام شد و اگر بتوانم یک مقاله ی دیگر بنویسم شاید تا مدتی دست از سر خودم بردارم .خسته و سرمازده از سرکار برگشته ام و می خواهم برای خودِ کم خونم پوره ی اسفناج درست کنم اما پخش و پلا افتاده ام توی تخت و عمرا بتوانم بلند شوم و زیر گاز را خاموش کنم.خانه را بوی گند اسفناج پخته برداشته نه بوسه ای در کار است و نه نشیب سینه ا
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم...
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما...
با خودم گفتم اگر همسر و
اقدس خالمه!
پنج ماه و نوزده روز و هشت ساعت از من بزرگتره.
اما رفتاراش خلاف اینه ومعتقده من ننه بزرگ باباشم!
شب هایی که پیش همیم کلی چرت وپرت میگیم ومیخندیم.
دست پختش افتضاحه!
چند روز پیش برامون کشک بادمجون درست کرد ، بگذریم از بادمجون های سوخته اش روغن موجود تو غذاش پتانسیل
اینو داشت توش شنا کنی !
ما هم خواستیم همین کارو کنیم منتهی شنابلدنبودیم که هیچ غریق نجاتم نداشتیم!
همینقدر بی امکانات..
ادامه مطلب
۱
روز مادر
هر روز صبح پدربزرگ فنجان قهوهء فوری‌اش را به شدت هم می‌زند. قاشق را همان‌طور در دست می‌گیرد که سال‌ها پیش، مادربزرگ مرحومم، دنیا کلوتیلده،۱ فرفره را در دست می‌گرفت یا مثل خودش، ژنرال بیسنته برگارا،۲ هنگامی که قاچ زین را در مشت می‌فشرد، همان زین که امروز از دیوار اتاق خوابش آویزان است. بعد درپوش بطری تکیلا را برمی‌دارد و بطری را خم می‌کند تا نصف فنجان پر شود. تکیلا و و نسکافه را هم نمی‌زند، اجازه می‌دهد الکل سفید خود بخود در
نوشت : ما نسل سوخته بودیم، ما هیچ از زندگی نفهمیدیم، حالا اگر به گوشه ی دیگری از این دنیا هم پرت شویم، بوی گوشت سوخته ما گند می زند به همه چیز. همه زود می فهمند که ما زشتیم، پلشتیم، هنوز کال بودیم که پوسیدیم و لهیدیم.
نوشتم : تند نرو! از هر که بپرسی خودش را تباه می داند. انگار کوره ی آدم سوزی، راه ادامه ی زندگی هر آدمی ، از پس زایش اوست. همه از دم نیستیم انگار. خیال نکن تنهایی در این تن بی تقصیر. هزاران قطره چون تو تا به خود بیایند و لذت همنشینی برگ ه
سایت شرط بندی معتبر
 
کاوشهای باستان‌شناسی در شهر سوخته نشان می دهد این بازی در ۳۰۰۰ سال پیش از به دنیا آمدن در کشور‌ایران وجود داشته‌میباشد. تیم‌ای به‌شمار۳۰ مهره و دو تاس در یک برگه‌ای که نگاره‌ای از مار بر روی آن میباشد و در شهرسوخته یافت شده است ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال کهنتر از آنی میباشد که در شهر اور یافت شده است.[۱][۲]
نیای تخت نرد: فی مابین همگی مردم دنیا جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان مملکت مادری این بازی شناخته شده است. اول بازی ساختهٔ دست ا
امروز در کرمان مردم حادثه نیافریده‌ند؛ حماسه آفریدند. آن قدر گرد شمع سید شهیدان مقاومت گشتند که دست آخر پروانه‌وار به آتش زدند! این کم چیزی‌ست؟!اصلا این میان قصد ندارم خطاها و کم‌بودها را نادیده بگیرم. اما عظمت این عشق و شور مملو از شعور نمی‌گذارد که فعلا نگاهم را از بزرگی‌ش بردارم و به ضعف‌ها و خطاها معطوف شوم.این ملتی که هنوز جنگی نشده و هنگامه بلایی نیامده و این طور عاشقانه و عمیق و این گونه سوخته دل و بال و پر باز چنان به آتش عشق شهیدش
یه دستی به «خرمن سوخته» از تیزآبِ زمانه! کشیدم و گفتم: اگه همین چارتا خوشه‌ی تُنُک رو هم باد ببره چی؟
گفتم: هیچی... می‌رم پیشِ خدا!
خدا گفت: حالا هیچی نموندناتو! نذرِ ما می‌کنی؟
گفتم: آره دیگه. آخه نه اینکه تو شکسته و سوخته و درب و داغونی می‌خری
گفت: فقط درب و داغون؟
گفتم: نه... خوشگلیا و اساسی‌ها رو هم می‌خری که اونا رو همه خریدارند. ولی مسأله اینجاست که جز تو کسی درب و داغون بِخر نی...
خدا که خندید، من آروم شدم و دیگه خرمنِ سوخته از تیزآبِ زمانه،
یه جمله مدام و مدام تو ذهنمهاونجایی که تو سریال دراکولا لوسی از در میاد تو و عشقش اونو با بدنی سوخته و زیبایی از دست رفته میبینه،لوسی میاد نزدیک و مدام میگه منو ببوس و جک که میدونه لوسی خون اشام شده و به این وضع افتاده پسش میزنه و کنت دراکولا از زندگی 500 ساله ش یه جمله رو به زویی میگه:عشق هم روزی به پایان میرسه...و راست میگه راست میگه
 
 
جانم برایتان بگوید که کوه سنگینی را جا به جا کردم و جانِ نکندنی ام را در چند عرصه ی مختلف کندم و دلاشوبه ی درس و مشق بیات شده نیز تمام شد و اگر بتوانم یک مقاله ی دیگر بنویسم شاید تا مدتی دست از سر خودم بردارم .خسته و سرمازده از سرکار برگشته ام و می خواهم برای خودِ کم خونم پوره ی اسفناج درست کنم اما پخش و پلا افتاده ام توی تخت و عمرا بتوانم بلند شوم و زیر گاز را خاموش کنم.خانه را بوی گند اسفناج پخته برداشته نه بوسه ای در کار است و نه نشیب سینه ا
عادت داریم
ما به تکرار دل سوخته عادت داریم
و به لبخند لب دوخته عادت داریم
 
باکی از سوختن و دم نزدن نیست که نیست
تا به بوی جگر سوخته عادت داریم
 
قلب خود نسیه فروشیم و کسی طالب نیست
ما به طرد دل نفروخته عادت داریم
 
جامه ی عشق تو بر قامتمان راست نشد
به همین جامه ی نادوخته عادت داریم
 
نه که در مدرسه ها درس حضور تو نبود؟!
ما به این علم نیاموخته عادت داریم
 
روزی ما شده عشق تو نترسیم از مرگ
تا به این روزی اندوخته عادت داریم
 
روی در هم بکشی اخم کنی حر
یکی از بدترین اتفاق‌هایی که میتونه توی زندگی خوابگاهی بیافته، اینه که شیر رو گذاشته باشی روی گاز تا جوش بیاد و بعدش یادت بره. اون موقع‌است که چنان بوی شیر سوخته کل خوابگاه رو فرامیگیره که تا دو طبقه پایین‌تر و دوطبقه بالاتر بوش میپیچه و کلی سر هستن که از در اتاق بیرون کشیده میشن تا بی‌مسئولیتیت رو بارها و بارها گوشزد کنن تا اینکه تا آخر عمر به سرت نزنه که دوباره بخوای توی خوابگاه شیر بجوشونی.
اما امروز بنا به یک اتفاق بسیار خوش یمن و عالی د
برای آنها که می گویند: پول [اربعین] [عزاداری] [نیمه شعبان] [...] را خرج [فقرا] [سیل زده ها] [...] کنید:
 
: عزیز جان! شما اول خودتان را معرفی کنید ببینیم از کدام طیف هستید؟ بفرمایید تا به حال شما بوده اید که به فقرا و سیل زدگان کمک کرده اید یا همان هایی بوده اند که در جاهای دیگر هم دستشان به جیبشان رفته...
 
امروز رفته بودم پیش دوستم.
برگشت گفت که فلانی؛ اسم تی ای مون چی بودش؟
منم نگاش کردم.
گفت مثلا باقالی پور؟
گفتم آره انگار
گفت تو با اون رل زدی آیا؟
گفتم وات؟
گفت بچه ها میگفتن تو با اون رل زدی؟ جان من نکردی؟
من : دقیقا کی همچین حرفی زده؟
تازه میگه یادم نیس عن خانوم.
گفتم والا آش نخورده دهن سوخته.
کونیا.
بیان برن این تو همشون.
تازه آخرش میگه پسره بد هم نیستا. قبلا میگفت اه پیف چون پسره تحویلش نمیگرفت.
گفتم گوه نخور.
حس میکنم چوب تو اونجای پسره کردن چو
دل را به هوای تو، ویرانه ای ساختم
        بگذار برود این دل بر باد،خاطره ای ساختم
موشک و بمب چه ترس باد بر این دل؟
       که با خاطره ی چشم تو خرابه ای ساختم
این ثانیه را بنگر بر این عظیم شهر
      که بی تو از شهر، سوخته شهری ساختم
هر جا را بنگری ز جای پایم
      جز خاکستر مگر رده پایی ساختم؟
تو که بر باور من،همان پُتک تخریبی     که با خاطرت از هر شهر خرابه ساختم!
+ نوشته های من صرفا نوشته های دل من است،نه وزنی دارند نه قافیه ای! نوشته های من یک مشت حرف
در شجاعت از حضرت امیر (ع) که بالاتر نداشتیم ، اما همانند مولایمان علی، بنا بر مصلحت و عدم فروپاشی وحدت ،گاهی باید لگد زدن عزیزانت را پشت درهای سوخته تحمل کنی !
تحمل رهبری معظم بر بعضی ناملایمات سالهای اخیر! در همین راستاست!
نقطه ی اوج مظلومیت همیجاست که قدرت داشته باشی و خموشی پیشه کنی!
 
 
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ...هیچ...بیهوده.‌‌‌..بیهوده..‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس..‌.
دوباره
امام صادق ع میفرمود مردی نزد پیغمبرص امد  عرضکرد یا رسول الله مرا سفارشی کن فرمود چیزیرا بخدا شریک مساز اگر چه باتش سوخته شوی و شکنجه بینی  همواره دلت بایمان محکم باشدوپدر ومادرت را فرمانر و با انها نیکی کن زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند خاندان و مالت را کنار گذار این کارا بکن که ایمانست شرح مرحوم کلینی از کلمه براحسان بوالدین را فهمیده ولی ممکن است احسان بهرکس را شامل این حدیث کنایه از اینستکه احسان بزودی محسن را داخل بیشت کند ودر مح
 
هو سمیع
.
#قسمت_سی_و_ششم
.
دستاش سوخته بود
به خاطر من
خانه ی بهداشتی که با هزار بدبختی ساخته شده بود حالا خاکستر شده بود اونم به خاطر من
 
رفتم جلو نشستم رو به روش اشک از گوشه ی چشمام سرازیر بود
- ببخشید
هرچی می خواهید بهم بگید .. .
همه اش تقصیر منه
 
لبخند زد
- بالاخره باید یه روزی این ماجرا ها تموم بشه
- دستاتون سوخت
گوشه ی محاصنتون سوخته
باز من رو آروم می کنید؟
- دستام خوب می شن
محاصن هم دوباره درمیاد اما این جهله که سال هاست اینجا ریشه دوونده و با
لاتی که لوتی شد.
این پیکر همون جوون لوتی یافت آباده که رو دستش خالکوبی داشت و شب و روز تو قهوه خونه بودبعد سه سال ، چهار تیکه استخون سوخته اش برگشته...داستان مجید رو بسیاری با«مجید سوزوکی»اخراجی‌ها مقایسه کردند.

ادامه مطلب
داشتم به این فکر میکردم که چرا ما هی میگوییم کاش مستعمره انگلیس می شدیم یا کاش هنوز هم دوران شاهنشاهی بود ... ناگهان به ذهنم رسید که فرانسوی ها بزرگ ترین تولید کننده عطر و ادکلن هستند . چون که تا همین صد سال پیش دستشویی و حمام در فرهنگ آنها معنی نداشت  این برای ایرانی ها غیرقابل باور است چون با شواهد تمدن شهر سوخته از چهار هزار سال پیش حمام داشته و متمدن بودند . حال فرانسوی ها تمدن خود را به رخ ایرانی ها می کشند؟؟
ادامه مطلب
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چکنم// زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چکنم
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت// نیست چون آینه ام روی ز آهن چکنم
برو ای ناصح و بر درد کشان خرده مگیر// کار فرمای قدر میکند این من چکنم
برق غیرت چو چنین میجهد از مکمن غیب// تو بفرما که من سوخته خرمن چکنم
شاه ترکان چو پسندید بچاهم انداخت// دستگیر ار نشود لطف تهمتن چکنم
مددی گر به چراغی نکند آتش طور// چاره تیره شب وادی ایمن چکنم
حافظا خلد برین خانه موروث منست// اندرین منزل ویرانه نشیمن چک
راه های تشخیص دلیل سوختن کمپرسور کولر گازی و یا داغ شدن آن
کمپرسور های کولر گازی سه فیش اصلی دارند که برای راه اندازی کمپرسور کاربرد دارند. متخصص تعمیر کولر گازی با بررسی این سه فیش پی به علت داغ شدن کولرگازی میبرد.
نکته ای که باید به خوبی در نظر داشته باشید این است که سوختن موتور کمپرسور کولر گازی  یک حالت اسیدی از خود به جای می گذارد  که همین حالت اسیدی  باعث خراب شدن و تجزیه روغن کمپرسور خواهد شد.
 علت داغ شدن کمپرسور کولر گازی را بدون در نظ
تعریف کرد که: بهش گفتم علی (روح الله) نزدیک 60 روزه که اینجایی، بسه دیگه
نمیخوای برگردی؟ تو صورتم نگاه هم نکرد، همونجوری که داشت کارشو انجام
میداد جواب داد: کجا برم، ناموسم اینجاست زن و بچه ی شیعه، ناموس شیعه تو
الفوعه و کفریا و نبل و الزهرا تو محاصره است، اونا ناموس منند، کجا بذارم
برم. چند روز بعد پیکر پاک و سوخته اش رو برگردوندند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها